سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مناجات عرفاتی و خروج سیدالشهدا علیه‌السلام از مکه

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : مربع ترکیب

لبیک که در دل عـرفـات است و منایم            لـبـیـک که از خـویـش نـمـودنـد جدایم

لـبـیک که سـر تـا به قـدم مـحـو خدایم            لـبـیـک کـه امـروز نــدانـم بـه کـجـایم


پرواز کـنان زین قـفـس جسم ضعـیـفـم

گه در جـبل‌الـرحمه و گه مسجد خـیـفم

آن وادی سـوزنـده که دل راهـسـپارش            پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش

دارنـد همه رنـگ خـدایـی ز غـبـارش            هرکس به زبانی شده همصحبت یارش

قومی به مناجـات و گروهی به دعایند

از خویش سفر کرده در آغوش خدایند

این جا عرفات است و یا روح من آنجاست            دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست

پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست            این زمزمه فریاد دل یوسف زهـراست

این سوز حسین است که خود بحر نجات است

می‌سوزد و مشغول دعای عرفات است

دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود            ما غافل و در وادی مشعـر خبری بود

در محـفـل حـجـاج صـفـای دگری بود            اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود

هر سوخته‌دل تا به سحر تاب و تبی داشت

اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت

ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید            آیـا اثـر از گـمـشـدۀ شـیـعــه نـدیــدیـد؟

آیـا دل شـب نـالـۀ مـهـدی نـشـنـیــدیـد؟            آیـا ز گـلـسـتـان رخـش لالـه نچـیـدیـد؟

آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود

دیشب پـسر فـاطـمه در جـمـع شما بود

امروز به هر خیمه بگردید و بجـوئـید            گـرد گـنــه از آیــنـۀ دیــده بــشــوئـیــد

در داخل هر خـیمه بگـردید و بجـوئـید            یابن الحسن از سوز دل خـسته بگـوئید

شـایـد به مـنـی چـهـرۀ دلـدار بـبـیـنـیـد

از یـار بـخـواهـیــد رخ یــار بـبـیـنـیــد

امروز که حجـاج به صحـرای منـایـند            از خویش جدایند و در آغـوش خـدایند

لب بـسـته سـراپـا هـمه سرگرم دعایند            در ذکـر خــدا بـا نـفـس روحْ فــزایـنـد

کـردنـد پـر از زمـزمـه و نـاله منی را

یک قـافـله بگـرفـتـه ره کرب و بلا را

این قافله از عشق به جان سلسله دارند            این قـافـلـه بـا قـافـلـه‌هـا فـاصـله دارنـد

این قـافـلـه جا در دل هر قـافـلـه دارند            این قـافـله تا مسلـخ خـون هروله دارند

این قـافـله تا کعـبۀ جان خانه به دوشند

از خـون گـلـو جـامـۀ احـرام بـپـوشـنـد

هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خـدایی            از مکه برون گشته شده کرب و بلایی

از پیر و جوان در ره معـشـوق فـدایی            جسم و سرشان کرده زهم میل جـدایی

اصغر که پدر بوسه زند بر سر و رویش

پـیـداست شـهـادت ز سـفـیـدی گـلویش

خـیزید جوانان که عـلی‌ اکـبرتان رفت            ریحـانـۀ ریـحـانـۀ پـیـغـمـبـرتـان رفت

از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت            گـوئید به اطفـال عـلی اصغـرتان رفت

ای اهـل مـنـا شمـع دل نـاس کجا رفت

از کعـبه بپـرسـید که عبـّاس کجا رفت

ای اهل منی کعبه پُر از نور و صفا بود            دیـروز حـسـیـن بن عـلی بـین شما بود

سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود            از روز ازل کعـبۀ او کـرب و بلا بود

امروز به هجرش همه گریان بنـشیـنید

فـردا سـر او را به سر نـیـزه بـبـیـنـیـد

در مـکّـه بـپـرسـیـد ز زن‌های مـدیـنـه            زینب به کجا رفـت؟ کجا رفت سکـینه

کـلـثـوم چـرا نـالـه بـرآورده ز سـیــنـه            کو دخـتـر مـظـلـومـۀ زهـرای حـزیـنه

ای دخـترکـان یکـسره با شیـون و ناله

خـیـزیـد و بپـرسـید کجا رفته سه ساله

زین قـافـلـه روزی به مـدیـنـه خـبر آید            از کرب و بلا زینب خـونین جگـر آید

با آتـش هـفـتـاد و دو داغ از سـفـر آیـد            از مـنـبـر و مـحـراب نـبی نـالـه بـرآید

تا حـشـر از این شـعـله بلـرزد دل میثم

تـنـهـا نـه دل او کـه جـان هـمـه عـالـم

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



تا حـشـر از این شـعـله بلـرزد دل میثم           تـنـهـا نـه دل مـیـثـم، جـان هـمه عـالـم